Slide Title 1 Slide Title 2 Slide Title 3 Slide Title 4 Slide Title 5

نهی از منکر در آینه کارآمدی و تحلیل علل ظهور منکر

به نام خدا
حجت الاسلام و المسلمین جناب آقای دکتر شریفی زیدعزه
سلام علیکم
با احترام و عطف به دو یادداشت منتشر شده از شما درباره مصاحبه استادم، آیت الله علیدوست حفظه الله نکاتی چند مطرح می شود، به امید آنکه مقصود یکدیگر بهتر ادراک کنیم:

  1. از اخلاق شروع کنیم، تعییر و تحقیر از رذائل اخلاقی است.
    ما مفتخریم که کتاب های اخلاقی که به قلم شما نگاشته شده است مانند آیین زندگی کتاب درسی برخی از جوانان این مرز و بوم است و از آن درس اخلاق می گیرند مانند دیگر کتب شما همین تخصص و اهتمام حضرتعالی مرا برا آن می دارد که از نکته ای اخلاقی سخن بگویم، شما در یادداشت های خود، آیت الله علیدوست را «مدرس فقه» و «بنده خدا» خطاب کردید!! هر چند «مدرس فقه» و «بنده خدا» بودن کمال و افتخاری است که در کارنامه استاد می درخشد، از منظر مصطلح و به ویژه به هنگام انتقاد، «مدرس فقه» تعییر مجتهدی است که برخی از مدرسان درس خارج هم اکنون افتخار شاگردی او را دارند. این نکته دگر بار مرا به یاد فاصله حرف زدن از اخلاق و اخلاقی عمل کردن انداخت. به خدا پناه می بریم.

استاد علیدوست بارها به من فرمودند که اگر مصطلحاتی که در حق من به کار برده می شود، باعث خدمت بیشتر من به پیغمبر و آل پیغمبر صلوات الله علیهم أجمعین می شود، به جهت انجام این غلامی باشد و گرنه وزر و بال است و نقل می فرمود که به آیت الله مشکینی فرمودند که به کدام لقب شما را صدا بزنیم، فرمود: آقای مشکینی بگید تا با خانم مشکینی اشتباه نشود! و صد البته تذکر دادند که هر چه برای خود می توانید تواضع کنید ولی طوری نباشد که در حق دیگران تواضع کنید و آنان را از مکانت خود خارج کنید.

متاسفانه جنابعالی به این تعییر بسنده نکرده اید و در توتیتری استاد را با عنوان «منتظر چاپاندن رساله» معرفی کردید و از تعییر به تحقیر روی آوردید، انگار این بار در مقام عمل با اخلاق خداحافظی کردید؛ در حالی که شما انسان شریفی هستید و رساله عملیه نیز کتابی شریف که از زمان مرحوم آیت الله العظمی بروجردی به همت مرحوم حاج شیخ علی اصغر کرباسچیان چنین سبک و سیاقی به خود گرفته و مومنین و مومنات شریعت خداوند متعال را از آن فرا می گیرند، انتشار چنین کتاب شریفی، ادیباتی در شأن می طلبد نه ادبیاتی درخور . . .

اما آیا آیت الله علیدوست منتظر چاپ رساله است؟ به عنوان کسی که دو دهه جلیس حضری و انیس سفری حضرت استاد هستم شهادت می دهم که او منتظر چنین چیزی نیست و برای دنیا دل دل نمی کند، اما برای خدمت و عهدی که با خدای خود دارد، چرا!

عملکرد حضرت استاد، در انتخاب نوع پژوهش ها و مسائلی که بر آن تمرکز می کند، همه و همه برخلاف کسانی است که مقصدی جز مرجعیت ندارند، هست. چه هنگامی هر چه بر طبل نقل بکوبی در جریان های سنتی حوزه، مکانتی بیشتر پیدا می کنی، از پیوند فقه و عقل سخن گفت. در دورانی که هر چه فقه بیشتر بنویسی، فقیه تر معرفی می شودی از فقه و عرف سخن گفت، مساله ای که برخی ساده انگارانه از کنار آن رد می شوند! فراتر آنکه برخی از منبع واره ها چون مقاصد شریعت و استحسان را بر پایه های فقه و اصول فقه شیعه بازسازی کرد تا در حل مسائل مستحدثه با پتانسیلی بیشتر پیش برویم و برای این خدمت انگ سنی گری و ... را از جریان سنتی به جان خرید و همچنان همین راه خدمت در مسائل کار نشده را ادامه می دهد مانند دوجلد در ادله عام قراردادها و دوجلد در روش شناسی اجتهاد. آیا تا کنون فکر کرده اید که چرا اولویت این محقق، مسائل کار نشده است تا انتشار ده جلد فقه و ده جلد اصول، او دوره مکاسب محرمه و دوره اصول خود را اولویت نداد تا بخواهد دل دل برای انتشار رساله کند.

اما چنانچه برخی از آینده پژوهی های مرجعیت شیعه در گزارش هایشان استاد را به عنوان گزینه مطرح کرده اند و در صورت نیاز جامعه اسلامی چه کسی بهتر از ایشان، چرا بر سر شاخ بن می برید و در تضعیف نیروهای موجود می کوشید؟

برادر من! جدا این دفعه اشتباه کردید و اینکه جامعه ما از شما بیش از دیگران انتظار برخورد اخلاقی دارد، انتظاری کاملا به جاست و گرنه بسیاری از اوراق را باید شست.

  1. از مفروض سخن استاد، خارج نشویم!

فرض بفرمایید در مختصاتی قرار گرفتیم که نهی از منکری نتیجه عکس داد و این سرکنگبین، صفرا فزود و به توسعه منکر انجامید، تکلیف چیست؟ چشم بر هم بنهیم و کارآمدی و نتیجه را نگاه نکنیم و چون برخی خشک مقدسان، عقل به کار نبندیم و به نهی از منکر به هر قیمتی اقدام کنیم!!! بعد خروجی فقه خود را «جامعه پرداز» و «پیش رو» و «عرف ساز» قلمداد کنیم؟!! آنچه شما با سه قلم آرایشش  می­کنید «دین سوزی» است و هیچ ربطی به فقه و فقیه و فقاهت که صد البته خارج از تخصص شما است ندارد.

مناسب است باری دیگر عبارت استاد را از نظر بگذرانیم:
«اگر به هر دلیلی، ولو سوگمندانهْ ناموجه، نهی از منکر نه تنها پیشگیری نکند بلکه عوارض دیگری ایجاد کند؛ مثل اینکه عده‌ای را روی دنده لج بیندازد یا احساس کنند که باید مخالفت کنند، لذا خود این حرکت باعث ترویج عدم حجاب و برهنگی شود. اینجا جایی است که فقهای ما می‌فرمایند ما دیگر نهی از منکر نداریم.»

آیا سخن فوق در فقه از منظر فردی یا اجتماعی از دو مناط مختلف پیروی می کند یا به دو خروجی مختلف می رسد؟ خیر این مسأله چه در حوزه فردی و چه در حوزه اجتماع  از یک مناط پیروی می کند و در حوزه اجتماع شدیدتر می شود؟ فرض بفرمایید که در نهی منکرهایی در حوزه های اجتماعی موجب موج اجتماعی منکر شود؟ فقط مفسده را در ساحتی بزرگتر باید به انتظار بنشینیم.

در ساحت اندیشه انقدر این مساله روشن است که با اجازه شما می خواهم تصور آن را با تصدیقش یکی بدانم.

نکته بیان شده یک بایسته در نهی از منکر است اما اینکه همه نهی از منکرها در وضعیت کنونی ما عوارض دارد و نباید انجام شود نه واقعیت دارد و نه مراد استاد معظم است. 

  1. حجاب را سیاسی نکنیم!

در این قسمت جا دارد که یادی کنم از اسم اعظم تواضع و ادب مرحوم آیت الله مصباح یزدی رحمه الله، ایشان باری می فرمودند اکثر اختلاف ها در علوم انتزاعی، از مغالطه اشتراک لفظی صورت می گیرد، و اگر در این خصوص تفتیش صورت گیرد، بخش مهمی از اختلاف ها، از میان می رود (نقل به مضمون).

بر این باورم که در این قسمت از سخنان استاد، اشتراک لفظی باعث شده است تا شما بفرمایید: «آیا چنین سخنی غیر از پذیرش سکولاریسم است؟» بله غیر از پذیرش سکولاریسم است و ربطی بدان ندارد، توضیح اینکه گاه مساله ای از موضع خود خارج شده و به دست احزاب سیاسی می افتد و آنان با توجه به منافع خود، آن را بازیچه اغراض خود قرار می دهند، گاه آن را وسیله ای برای نقد حزبی دیگر و گاه پلکانی برای بالا رفتن خود و گاه که در جهت منافع آنان نیست، چون دستمالی استفاده شده آن را به کناری می نهند، در اینجا می گویند: «فلان مسأله سیاسی شده است» یا «فلان مساله لایه سیاسی به خود گرفته است».

بازیچه دست احزاب سیاسی نشدن یک مساله خیلی متفاوت است با اینکه دین و مسائل آن از سیاست و تدبیر مدن جدا باشد.

محقق محترم جناب دکتر شریفی عزیز شما بهتر از بنده در جریان هستید که برخی از جریان های سیاسی به گاه گرفتن رأی و .... چگونه با مسئله ای مانند حجاب بازی می کنند، بدین معنا بنده نیز  موافقم که حجاب را سیاسی نکنیم اما بدین معنا که پدیده واجب شرعی حجاب، امری فردی است و در ساحت اجتماع و سیاست کشور مطرح نیست، سخنی غلط و مورد مخالفت خود حضرت استاد هم هست.

هنر در فهم حرف بخردان است               نه تعجیل سخن در رد آن است

  1. ترس از خدا و ترس از جریمه

استاد علیدوست در همان مصاحبه فرمودند: ترس از جریمه را نباید جایگزین ترس از خدا و قیامت کرد

شما عطف بدین سخن فرمودید: پس چرا خود خدا این همه جرایم مالی و کیفرهای بدنی برای گناهان اجتماعی و سیاسی مطرح کرده است؟

در جواب این پرسش گفتی است:

اولا: چون او خداوند است و جعل حکم به دست اوست و ما بنده، قرار نیست فراتر از مجعولات او روز به زور به توسعه جرایم مالی بدون سند شرعی دست بزنیم.

ثانیا: اگر در برخی موارد جرایم مالی داریم، باید بدانیم که این همه موارد نیست، گاه کیفرهایی سخت در مقام اجرا در نظر گرفته شده، اما راه اثبات آن را چنان سخت کرده است، که بیشتر ترس از ابهت کیفر کار می کند تا اجرای آن، و صدالبته در صورت اثبات به پای اجرای آن ایستاده است.

ثالثا: خدا رحمت کند مرحوم علامه حسن زاده آملی قدس سره را باری بر منبر می فرمود: «خواهرم! دخترم! به خاطر یک تیکه پارچه به جنگ خدا نرو!!!» اینکه جهت و منظور نهی از منکر، خداوند باشد، حکمت او، شریعت او، ترس او  ظرفیتی است که نباید آن را پایمال جریمه مالی کرد، یعنی این تبادر میان گناه و خداوند را نباید با جریمه ای که نهاد حاکمیت منسوب به دین جعل می کند، پایمال کرد.

از حکمت به دور است که در زمانیکه ظهور منکر حداقل در برخی از مصادیق خود، ریشه در اوضاع بد اقتصادی دارد، به جای درمان آن، فشار اقتصادی را افزایش داد، این کار نیز به اگر به منکر دامن نزند، که می زند آن را حل نمی کند، فراموش نکنید که حل نکردن منکر و فقط خفه کردن آن، آتش زیر خاکستر کردن است.

چه قدر تفاوت است میان کفاراتی که مردم با اراده و خواست خود به خاطر خدا به دست خود یا از طریق مرجع خود به فقیران می رسانند با جرایم مالی که حاکمیت بر اساس قانون می خواهد وصول کند به ویژه هنگامی که خود در عرصه هایی ناموفق و منفی ظاهر شده است. به قول حافظ شیرین سخن:

یار مَفروش به دنیا که بسی سود نکرد             آن که یوسف به زَرِ ناسره بفروخته بود

رابعا: حال که دیر زمانی نیست که حاکمیت به دست شیعه است و لا اقل مدت زمان آن نسبت به اهل تسنن و مسیحیت کمتر است، باید از تجربه آنان درس گرفت.

وضع جرایم مالی، ابزار دست حاکمان قرار دادن دین و.... همه و همه افراط هایی بود که مسیحیت را به تفریط سکولاریسم کشاند و آن را در چهار دیوار واتیکان و کلیساها محصور ساخت، به جد بر این باورم که از آن تجربه ها باید استفاده کرد و گرنه آن خطر سکولاریسم که شما از آن به ظاهر فرار می کنید با عملکرد ناصحیح به استقبالش می روید.

  1. حجاب مانند مخاطب امروز مرکب است

مساله حجاب، امروزه مساله بسیط نیست که ریشه در یک جا داشته باشد و فرد بد حجاب هم الزاما انگیزه مخالفت به خداوند و مرتکب منکر ندارد.

حجاب امروزه ریشه در خیلی از مسائل دارد و به اصطلاح نگارنده، چند لایه است، نباید بدون توجه به لایه های گوناگون آن و فکر کنیم با نهی از منکر و با دست گرفتن ادله وجوب حجاب، به مقصد می رسیم. چرا که مخاطب امروز هم مانند مساله حجاب پیچیده است او به راحتی بین قبول ادله وجوب حجاب و اعتراض مدنی خود به حاکمیت در قبال کاستی های اقتصادی جمع می کند بدون آنکه خود را در تناقض ببیند. در چنین شرایطی نهی از منکر بدون توجه به خاستگاه های بدحجابی فقط برچسب دفاع از حاکمیت به خود می گیرد و فقط آتش اعتراض و تشنج را بالا می برد. باز تذکر می دهم که نه همه بدحجاب ها دنبال اعتراض مدنی هستند و نه همه نهی از منکرها چنان آسیبی دارد. اما درمان یک بیماری که ریشه در چند علت دارد، بدون توجه خاص به علل آن، موفق نخواهد بود. خود را بپوشان بشوشان چون واجب است، چون قانون است بیشتر به مبارزه با معلول شبیه است تا حل کردن علت، ریشه های تولید بی حجابی را رها کنیم و به نهی از منکر در سطح اجتماع اقدام کنیم بعد فکر کنیم که با جامعه  منکراتی مبارزه کردیم، گاه زبان حال جوانی که امر به پوشاندن می کنیم آن است که مرا بپوشان از عریانی فقر، از عدم امکان ازدواج، از بیماری خانواده و..... جامعه مرا بپوشان از دزدی از اختلاس.

در پایان از درسی که به حضور برادر بزرگ خودم پس دادم، عذر خواهم امیدوارم اندکی ما را به مراد یکدیگر نزدیک کرده باشد و مورد رضای حضرت ولیعصر عج الله تعالی فرجه الشریف باشد.

من الله التوفیق و علیه التکلان

سید مرتضی حسینی کمال آبادی

10/02/1402

عضویت در خبرنامه ما

Template Design:Dima Group