اشک شوق پدر علامه حسن زاده آملی
یکی از معضل های اجتماعی که برخی از جوانان متدین امروز با آن مواجه هستند، مشکل طلبه شدن است.
بسیاری از آنان هنگامی که ضرورت تحصیل در علوم دینی را درک کرده و أمثال شهید مطهری و امام خمینی آیهالله بهجت رحمة الله علیهم را الگوی خود گرفته و عزم برای ورود در حوزه علمیه جزم می کنند با مخالفت خانواده مواجه میشوند حال یا به علت حرف و حدیثهای مردم نادان یا به علت فقر دوران تحصیل طلبگی و یا هر اندیشه واهی دیگر...تردیدی دراین نیست که انقلاب اسلامی ایران ، نقطه عطفی در تاریخ اسلام و جهان به شمار میآید و چشم بسیاری از مستضعفین جهان به فرزندان این مرزوبوم ،دوخته شده است .در این میان شروع کار هر طلبه یعنی یک امام خمینی البته بالقوه. این روزگار قابل مقایسه با روزگاری نیست که علامه حسنزاده آملی مد ظله آن را این چنین به تصویر میکشد :در ایران آن زمان ظلمات قول بود العلما بالله، همانند اسیران در زنجیرهای ظلم و عدوان بودند و از اسلام جز اسمش و از قرآن جز رسمش باقی نمانده بود. ومسلمانان همانند بردگان میبودند که مالک خود نبودند و بر چیزی توانایی نداشتند و مملکت ایران، به ناپسند ترین صورتی که مرد نمایانِ نامرد میخواستند ، و به زشتترین وضعی که خواسته زنانی بود که از لشکریان شیطان بودند به، درآمد. و من خود، مساجد شهرم آمل را دیدم که برخی از آنها، پر از گروه علوفه و پنبه و کتان و برخی دیگر، آغل گوسفندان ، بلکه آخور چهارپایان بود.و همه اینها دستاورد دستی طغیانگر و جنایتکار بود. و این دست، دست طاغوت، و پدر طاغوت، رضاخان پهلوی، دست نشانده انگلیس بود. و قسم به خدایی که عزیز ذو انتقام است، همانا آنچه از قلم راقم صادر، و قلم بدان ناطق گشته است، در برابر آنچه که به دست پهلوی طاغوت و پسر فاسدش بر اسلام و مسلمین گذشته است و به -از قبیل إماته معارف الهی و إباده اهل آن و غارت صحف علمیه و کتب قیمه و تاراج ذخایر نفیسه رصینه معنویه - هر آینه، سخت اندکی از بسیار است.[1]
آری اوضاع سیاسی چنان بود و طلبه شدن در آن روز در نظر برخی مساوی با هتک حرمت بود با این وجود حسنزاده اولین فرد از نخستین گروه جوانان منطقه آمل مازندران بود که از روستای ایرا میخواست به حوزه علمیه شهر آمل وارد شود!!!وقتی موضوع را با پدر خود(عبدالله حسن زاده) در میان گذاشت با پاسخی این چنین مواجه گشت :بیدرنگ همراه با شعفی شدید و گریه ای بلند که از سر شوق و خوشحالی و سرور بود، اجازه داده پس از بُرهه ای شروع کرد به نصیحت کردن و پند دادنم در مورد کاری که در پیش گرفتهام و مرا به صبر و استقامت و اتّکال بر خدای متعال و کوشش در تحصیل کمال،وصیت نمود(در آسمان معرفت،ص413).پدران و مادران گرامی خداوند به امثال آقای عبدالله حسن زاده پدر گرامی علامه،احتجاج می کند که چرا امثال آنها با آن موقعیت اقتصادی و سیاسی و اجتماعی زندگیشان ،اشک شوق بدرقه راه فرزندانشان می کردند و من و شما امروز با این سلامت و امنیت که به برکت اسلام از آن بهره مندیم مانع تراشی می کنیم به یاد آن روزی باشیم که پرونده اعمال بسته می شود و از ره گذر فرزند پاکی که به فراگرفتن و یاد دادن قرآن کریم مشغول است چه برکاتی نصیب والدین می شود......